إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • به نام خالق بهار و زیبایی‌هایش

    امسال تعطیلات نوروز با سال‌های قبل برای ما متفاوت بود، مدرسه‌ها امسال برای تعطیلات، پیک نوروزی ندادند. خانواده ما به پیشنهاد پدرمان تصمیم گرفتیم برای اینکه تعطیلات را بیهوده تلف نکنیم یک مسابقه فرهنگی خانوادگی بگذاریم. بنابراین در تاریخ 1/1/92 مسابقه را شروع کردیم که شامل چهار بخش می‌شد؛1- عکاسی از طریق موبایل 2- نقاشی 3- خاطره نویسی 4- کتاب خوانی.

  • در یک باغ خیلی خیلی زیبا دو درخت زیبا و بزرگ بودند و یک مرد مهربان باغبان آن باغ بود که از آن‌ها مراقبت می‌کرد، مردی از آنجا رد می‌شد، ناگهان درخت پر از سیبی را جلوی خودش دید و هیجان زده شد، یکی از آن سیب‌ها را بخورد.

    ولی وقتی که دستش را بلند کرد تا یکی از آن سیب‌ها را بخورد، باغبان آمد و گفت: «چه‌کار می‌کنی این درخت‌ها مال من است، من این‌ها را کاشته‌ام و بزرگشان کرده‌ام»